کی میخوره؟ حکیمباشی؟
اندر حکایت حقوق معنوی آثار و ارتباط آن با مفهوم «زمزمهشدنشان در محافل»
کنسرت شبِ مسعود کیمیایی که شامل اجرای زندهی موسیقیمتن برخی از فیلمهای ایشان بود، برگزار شد. این نوشته بر آن نیست تا از منظر کیفی به اجرای این برنامه بپردازد که خود بحثی جداگانه و مفصل را میطلبد. اینجا صحبت از روزهای قبل از اجرای کنسرت است که اعتراض اسفندیار منفردزاده و درخواست عاجزانهی او مبنی بر اجرا نشدن موسیقی فیلمهایش، اصل خبرِ اجرای این برنامه را تحت تأثیر خود قرارداد و به ناگهان در صدر اخبار فضای فرهنگی و هنری قرار گرفت.
متاسفانه برنامهای که بر اساس دانستههای نگارنده، پس از اجرای ارکستر سمفونیک تهران به رهبری فریدون ناصری در میانهی دههی هفتاد از چند موسیقی متن فیلمهای سینمای ایران ، تنها نمونه از این دست طی سالهای اخیر محسوب میشود و بالقوه میتوانست برای زندگی هنری بهزاد عبدی، بهعنوان یک آهنگساز دانسته و تحصیلکرده، به اتفاقی خوشایندتر از حد فعلی هم بدل شود، تحت تأثیر نارضایتیهای منتشرشده از آهنگسازِ فیلمهای قبل از انقلاب مسعود کیمیایی قرار گرفت و نتوانست همهی آن مواردی را که از این برنامهی تازه انتظار میرفت برآورده کند.
کنسرتی که میتوانست به فضای پر از رخوت و ایستای موسیقی فیلم ما لرزهای وارد کند و آن را پهلوبهپهلو کند. افسوس که درگیریهای قلمی و مجادلات رسانهای، فرصتی برای تمرکز روی اصل برنامه نداد تا از آن راه یادآوری شود که در همه جای دنیا و در همهی فصول، اجرای زندهی موسیقیِ آثار برتر سینما، یکی از پرطرفدارترین و محبوبترین زمینههای اجرای زندهی موسیقی محسوب میشود.
حال سؤال اصلی اینجاست که در وقوع این اتفاق، خودِ آقای بهزاد عبدی، بهعنوان یک آهنگساز چه سهمی داشتهاند؟ شاید بتوان مفاهیمی چون حقوق مادی و معنوی و حق کپیرایت و انحصار را برای کارورزان هنرِ رشد یافته در فضای مجازی و غیررسمی، مواردی از سرِ تعارف و کماهمیت تصور کرد که از پی آن اجازهی دستدرازی به هر اثر هنری را به نام خود صادر میکنند. اما بیشک این تصور برای بهزاد عبدی، بهعنوان یک آهنگسازحرفهایِ کاربلد، غیرممکن مینماید.
بنابراین میتوان بهراحتی و در کمال احترام و بدون نگرانی از ایجاد سوتفاهم، از ایشان که در دانشگاه اوکراین درس موسیقی و رهبری ارکستر را آموختهاند، پرسید که تا چه حد به مفهوم حقوق معنوی آثار هنری آشنایی دارند؟ آیا بنا به تراز علمی و حرفهای ایشان، این انتظار که قبل از شروع نوشتن پارتیتورهای این ارکستر، از صاحب این آثار کسب اجازه نمایند، انتظار بیجایی محسوب میشود؟
آیا اگر مناسبات حرفهای و قانونی این کار مطابق با روند تعریفشدهی آن پیگیری میشد، کل فرآیند این برنامهی نو و تازه، حرفهایتر و خوشآیندتر برگزار نمیشد؟ و از همه مهمتر اینکه آهنگسازی در این تراز، چگونه مجاب شده که بدون رفع ضروریات و پیشنیازهای اصلی این برنامه که حتماً کسب اجازه و جلب نظر خالقین قطعات انتخاب شده، از مقدمات آن است، وارد برنامهریزی برای اجرای این برنامه شود و خبررسانی کند تا جایی که اسفندیار منفردزاده، به گفتهی خودش، از طریق همین خبررسانیها از اجرای آثار خود آگاه شود؟
ازآنجاییکه همچنان برای نگارنده بیاطلاعی آقای عبدی از این ضروریات، غیرقابلباور میآید، میتوان منشأ این ماجرا را در سخنانِ حامی مالی و تهیهکنندهی این کنسرت ردگیری کرد. آنجا که در نشست خبری این کنسرت و در جواب سؤالکنندهای مبنی بر اینکه سی سال از زمان تولید این آثار گذشته و مشمول قانون کپیرایت نمیشوند، میگوید: «…از بُعد حقوقی حق با شما است و من هم اعتقاد دارم که قطعهای که سالها از تولید آن میگذرد، ملی است و مالک آن مردم و مملکت هستند. اثبات این حرف هم زمزمه آن موسیقی توسط افراد در خلوت خود یا محافل کوچک است. این حق مردم است که بتوانند چنین لذتی را مجدداً در قالب شنیدن به این فرم داشته باشند …»( تمام این گفتهها را از اینجا ببینید.)
با فرض صحت روایت خبرگزاریها و سایتهای خبری، از آن نشست- که امیدوارم چنین نباشد- باید از این اظهار نظرِ کسی که از منظر حقوقی، حتماً باید به تمام مناسبات حرفهای و قانونیِ این حرفهی خطیر، مسلط و آن را چراغ راه خودکرده باشد، تعجب کرد تا جاییکه بتوان عنوان تهیهکننده را از مقابل شخصیت حقوقی ایشان حذف و برای ایشان صرفاً بهعنوان حامی مالی که همان سرمایهگذار باشد، بسنده کرد.
این نقیصه هم شاید از بیتوجهی متولیان امر و صاحبان مناصبِ صدور مجوز برای القابِ حقوقی و حرفهای نشأت بگیرد که میزان آگاهی افراد حقیقی از مسائل حقوقیِ مرتبط با حیطهی کار خود را بررسی و ارزیابی نمیکنند. این کمترین انتظار است که صاحبِ عنوان حقوقی تهیهکننده از قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان اطلاع کافی داشته باشد تا با این ابراز نظرهای غیرکارشناسانه در یک نشست خبری، سو تفاهمات و سردرگمیها را بیشتر ننماید.
درحالی که توضیح واضحات است که بر طبق مادهی چهارمِ قانون حقوق مؤلفین و مصنفین، مصوب سال 1348، حقوق معنوی پدیدآورنده، محدود به زمان و مکان نبوده و غیرقابلانتقال قلمداد میشود و بلافاصله در مادهی پنجم همان قانون هم تصریح میشود که پدیدآورنده، میتواند صرفاً حقوق مادی اثر خود را در مواردی ازجمله در تهیهی فیلمهای سینمایی به غیر واگذار کند؛ اما نکتهی جالبتوجه، توسل سؤالکننده و تائید سرمایهگذار به عبارت سی سال است که به پشتوانهی آن و با لحنی قلندر مآبانه میفرمایند: از لحاظ قانونی میتوانست این کارها اجرا شود، اما در بحث هنری تصمیم دیگری اتخاذ شد…*. حالآنکه در ذیل همان قانون و مطابق با مادهی دوازدهم آن، حقوق مادی اثر تا سی سال بعد از مرگ صاحب اثر، در اختیار وراث او قرار خواهد گرفت. جالبتر اینکه مطابق با قانون اصلاح همین ماده، مصوب سال 1389 که به تصویب شورای نگهبان هم رسیده است، این حد سی سال به پنجاه سال افزایشیافته است. بنابراین آنچه مشخص و مبرهن است، قطعیت قانون در مورد حقوق معنوی پدیدآورندهی اثر است که مواردی چون زمزمهی این آثار در مهمانیها و سوت زدن در خیابان، نمیتواند تبصرهای بر نص صریح آن وارد نماید.
از پی این بیاطلاعیها دیگر نمیتوان شاعری را مورد عتاب و سرزنش قرارداد که خطابهوار، خطاب به صاحب حقوق معنوی آثارِ موردنظر میگوید:
«… شما نه به لحاظ حقوقی و نه به لحاظ عرفی و شرعی صاحب آن آثار نیستید. اگر آقای کیمیایی در عالم رفاقت میخواهد از حق خود بگذرد صاحباختیار است اما آقای عبدی حق ندارد مخاطبانی را که برای شنیدنِ آثار موسیقی فیلمهای کیمیایی به سالن میروند ناامید برگرداند. آنها میآیند که موسیقی فیلمهای کیمیایی را بشنوند و نه آثار اسفندیار منفردزاده را…» (تمام این گفتهها را از اینجا ببینید.)
اما برای ریشه یابی این نوع گفتار، چهبهتر که خاستگاه این اظهارنظر حقوقی شاعر را در عبارت آخر نوشتارش ردیابی کرد که با لحنی شاعرانه و آشنا به جملهی کلیدی آب رو بریز اونجایی که می سوزه خطاب به پدیدآورندهی این آثار میگوید: «…بهجای اینهمه این در و آن در زدن، مرهم را درست جایی بگذارید که زخم است.»**
پینوشت:
به احتمال زیاد تنها حسن این اتفاقات ناخوش آیند برای ما، می تواند مرور دوبارهی قانون مهم حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان باشد که در نبود قانون کپیرایت دستکم در مورد آثار متعلق به فرهنگ خودی، قابل ارجاع، دربرگیرنده و جامع و مانع محسوب میشود.
* برگرفته از سایت «موسیقی ما» و به نشانیِ http://www.musicema.com/node/239118 .
**برگرفته از خبرگزاری «خبرآنلاین» و به نشانیِ http://www.khabaronline.ir/detail/441123/weblog/mousavi