زشت و وقیح و رها
دربارهی گفتو شنودِ گوگوش و هما سرشار

چند روز اخیر دربارهی برنامهی گفتوشنود– و نه گفتوگو – هما سرشار و گوگوش، در شبکهی من و تو صحبتهای زیادی شده است. چه از جانب علاقهمندان این خواننده، که همچون همیشه و همهی خوانندهپسندان، دلبستگیشان را فریاد زدند و چه از سوی منتقدانِ رویکردِ از پیش طراحی شده در این گفتوشنود که صاحب هر هوش متوسطی را هم آزار میداد.
هر چه بود چیزی نبود جز همان سبکِ آشنای هفتهنامههای عامهپسند سالهای خاکستر که چند صفحهای را پاورقیوار، با عناوینی چون بیپرده با…، رودررو با… ، آنچه تا کنون از … نمیدانستید و… زردنویسی میکردند تا از این راه کنجکاوی و علاقهی بیمارگونهی جامعهی علاقهمند به سرککشی در باطلهها را ارضا کرده باشند. چند صفحهای را هم با اخبار شنیده می شود… پر میکردند و بقیه را هم با باطلهنویسی. (و چه تلخ که برای یافتن اخبار مربوط به عرصههای عامهپسند، به ویژه ترانه، چارهای نیست جز اینکه ذرهبین به دست، همین هرزیات را ورق زد تا با خبر یا شاهدی تصادف کرد و تازه بعد از آن به خنثی کردن بمبهای دستسازِ خبرپردازان و خبرنگاران کمدقت و کملیاقت پرداخت، شاید که در نهایت بشود چیزی از آن برگرفت.)
از این روی استقبال گسترده و چه بسا بینظیر از این برنامه – که بیشتر در قالب حسابرسیِ یک جانبهی گوگوش از همسرانش قرار میگیرد – پیش از هر چیز، نشانگرِ علاقهی عمومی است به همین اخبار و گفتههای زرد و بروزِ کریه خصوصیها در عرصهی عمومی، و شاهدی دیگر بر اینکه همچنان بُرد و پیشداری با سبک زن روز و اطلاعات بانوان و خانوادهی سبز و هُدهٌُد است؛ چه در عرصههای هنری و اجتماعی و چه در ساحت اقتصادی و سیاسی.
***
اما در نمایی بازتر از رویکرد زردِ این گفتوشنود مفتضح، برخی از گفتههای گوگوش، نه تنها با بسیاری از واقعیات و شواهدِ در دسترس، بلکه با گفتههای پیشین خود او نیز در تناقض قرار دارد. (نمونهی جالب و عجیب، همان بُرش از حرفهای گذشتهی گوگوش در مدح مهرداد آسمانی بود که به شکل شگفتانگیزی بعد از گفتههای گوگوش دربارهی همکاری با مهرداد آسمانی به عنوان دومین اشتباه بزرگ زندگی اش قرار گرفته بود تا مخاطبِ کمهوش و باهوشِ این برنامه، هر دو گیج بمانند که بنا بوده با این کار مُچ گوگوش در ملوّن و بندهی دَم بودن گرفته شود یا اینکه پردازشگرانِ گیج این برنامه، متوجه تناقض این با آن نشدهاند.)
***
در نگاه تاریخشناسانه یکی از انحرافات این گفت و شنود از واقعیت مستند، خطکشی بر سهمِ غیرقابلکتمانِ محمود قربانی در سمتدهی به روند زندگی گوگوش و قوامگیری شخصیت او به عنوان یک پدیدهی اجتماعی بود.(ناگفته پیداست که این نظر هیچگاه به معنای تایید و یا همراهی با رفتار، منش و سبک خاص زندگی محمود قربانی و یا ردِّ احتمال تاثیر مشکلات حاد زندگی خصوصی این دو بر قضاوتهایشان نسبت به هم نخواهد بود.)
گوگوش و محمود قربانی اواخر آذر ۱۳۴۶ با هم ازدواج، و اسفند ۱۳۵۱ به طور رسمی از هم جدا شدند؛ بازهی پنجسالهای که در طول آن، زندگی هنری و شخصی گوگوش دچار دگردیسی عظیمی شد.
از گفتههای گوگوش دربارهی شرایط نابههنجار زندگی در خانوادهی پدری، با مدیریت نامادری، و همچنین بررسی کارنامهی خوانندگیِ او مشخص است که گوگوش پیش از این ازدواج، بیشتر به عنوان کارورز صحنهی کابارهها و همچنین بازیگر نقش کودکان در سینما شناخته میشده و جدا از چند ترانهی مهجور1، کارنامهی خوانندگی او بیشتر به بازاجرای ترانههای روز فارسی و عربی و ترکی محدود بوده است.
روزنامهی آیندگان: ۱۲ مرداد ۱۳۴۷
گوگوش:
هفتهنامهی جوانان (شمارهی 1، ۱۴ مهر ۱۳۴۵)درست است من از دیگران تقلید میکنم، چون آهنگساز و شاعر ندارم،
لابد میپرسید: «چرا؟»
خیلی ساده است؛ اینکارها با پدرم است، او باید فکر همه چیز را بکند، که نمیکند!
بدیهی است که تهیهی یک ترانه و تدارک اجرا و ضبط آن، جدا از فراغت ذهنی، مستلزم صرف هزینههایی بوده که در نبودِ تهیهکننده و یا سرمایهگذار، تامین آن از شرایط ناهنجار زندگی گوگوش در آن دوران بعید بوده است.
اما پس از ازدواج گوگوش و محمود قربانی، این کابارهدارِ شناخته شده، با اتکا به تمکن مالیاش، مجموعه برنامههایی را برای پرورش و ساختِ یک شخصیت هنریِ مستقل از گوگوش آغاز کرد؛ ابتدا با طرحریزی تهیهی ترانههایی مستقل و متفاوت برای او و سپس کوشش برای معرفی گوگوش در پهنهای فراتر از مناسبات محدود ترانهی فارسی در ایران.
هفتهنامهی جوانان امروز: شمارهی ۹۶، ۱۴ مرداد ۱۳۴۷
ترانهی قصهی وفا به تهیهکنندگیِ محمود قربانی اولین ترانهی کارنامهی گوگوش است که به معرفی گستردهی او به عنوان یک خواننده منجر شد، همچنان که خود گوگوش هم در بیشتر گفتوگوهایش این ترانه را به عنوان اولین کار خود معرفی کرده است. پس از آن هم ترانههای ستاره آی ستاره، کوچه میعاد، دلتنگم بناله، بیقرار، حکایت، خطا، بهار غم و… به گسترش معروفیت گوگوش انجامید. (جدا از برخی همکاریهای گوگوش و عطالله خرم، مرور کارنامهی خوانندگی گوگوش در سال های 1347 و 1348 به ویژه همکاریهایش با پرویز مقصدی، به طور مشخص تغییر فضا و تراز خوانندگی او را نمودار میکند.)
پس از آن هم سفر به اروپا و آمریکا در بهار ۱۳۴۷، و از آن مهمتر تشکیل یک ارکستر حرفهای برای اجرا در کاباره میامی، شامل نوازندگانی از گرانادا، آغازی بر فعالیت و معرفی گستردهی گوگوش در زمینهی اجراهای صحنهای بود که هیچ تناسبی با وضعیت ششماه پیش از این و خوانندگیاش در کابارههای لالهزار به پایین نداشت.
هفتهنامهی ستاره سینما: شمارهی ۷۸۶ ، ۱ آبان ۱۳۴۷
***
فصلِ نوین ترانه شکل گرفته بود و آفرینشهایش هم، روز به روز با اقبال بیشتری رو به رو میشدند. محمود قربانی نیز در ادامهی خواستهی قبلیاش برای ستارهسازی از گوگوش، در استودیو طنین ترانههای تازهای را سفارش داد که نتیجهی آن کارهایی چون بین ما هر چی بوده تموم شده، قصهی دو ماهی، یادم باشه، یادت باشه، دیگه اشکم واسه من ناز میکنه، اگه بمونی، اگه نمونی، بیزار، دیگه نمیگم دوستت دارم، قصهی بره و گرگ، سکهی خورشید و… شد.
محمود قربانی:
کتاب واروژان2اصلاً من اولین کسی بودم که روی کار تنظیم سرمایهگذاری کردم. رادیو و تلویزیون بودجهای برای تغییر حال و هوای موسیقی پاپ نداشتند و شاید هم میلی به آن نداشتند. کمپانیها هم برای شعر و ملودی هرکدام صد تومان بیشتر نمیدادند.
اولین کاری که من انجام دادم این بود که دستمزدها را افزایش دادم؛ از صد تومان به هزار تومان و بهمرور به ده هزار تومان رساندم. در این میان من برای تنظیم هم بودجه تعیین کردم. پول تنظیم هم فقط مربوط به تنظیمکننده نبود، طبعاً با تغییر مدل تنظیم، تعداد نوازندهها هم بیشتر شد، ساعت کار استودیو هم به همان تناسب افزایش یافت؛ یعنی اینکه هزینهی تولید یک ترانه چند برابر شد. دقت کنید که کمپانیها هم پول خاصی برای ترانهها نمیدادند. در مورد کارهایی که من تهیه میکردم جدا از دستمزدهایی که کریم چمنآرا مطابق با عرف آن روز برای شاعر و یا آهنگساز خودش پرداخت میکرد، مبلغی را هم من به شاعر و یا آهنگساز میدادم تا زحمات آنها هم جبران شده باشد و رغبتشان برای کار بعدی هم حفظ شود. در نقطهی مقابل آخرین مدلِ سازها را هم برای این نوازندهها تهیه میکردم تا اجرایشان هم باکیفیتتر شود؛ مثلاً ارگی که برای آندو خریدم در دنیا صاحبِ شناسنامه بود.
آگهی حضور گوگوش در کابارهی فون ترون برلین غربی . بهار ۱۳۴۹
جدا از تهیهی دهها ترانهی اختصاصی از آفرینشهای کلامپردازان و آهنگسازان تراز بالا و صرف هزینه برای تنظیم و اجرای متناسب آنها، وجه دیگر برنامهریزیهای محمود قربانی را باید در تلاش او برای معرفی گوگوش در اروپا پیگیری کرد. حضور در فستیوال سن ریمو ایتالیا و مدیم کان فرانسه، عقد قرارداد با مؤسسات انتشاراتی معتبر RCA و Barclay، و تهیه و انتشار ترانههایی به زبانهای فرانسوی و انگلیسی و ایتالیایی در بازار انتشارات اروپا اتفاقاتی بود که در دوران همسری این دو اتفاق افتاد.
اینها همه گوشههایی از نقش مهم محمود قربانی در شکلگیری زندگی هنری گوگوش و چه بسا، در نگاهی تحلیلی، بیانگر بیسهم نبودنِ او در پوستاندازی جهان ترانههای فارسی، به عنوان یک تهیهکنندهی علاقهمند به گسترش فضا و ترازِ تولیدات سرمایهگذاری شدهاش است.
هفتهنامهی فیلم و هنر: شمارهی ۳۱۸، ۲۴ دی ۱۳۴۹
***
گوگوش و محمود قربانی اسفند ۱۳۵۱ به طور رسمی از هم جدا شدند. روزگاری که گوگوش از همکاریهای تاریخسازش با پرویز مقصدی، بابک افشار، واروژان، ایرج جنتی عطایی، شهیار قنبری، پرویز اتابکی، اسفندیار منفردزاده و… گذر کرده بود و در میانهی همکاریهایش با اردلان سرفراز و شماعیزاده قرار داشت. ترانهی دو پنجره چند روز پس از این جدایی منتشر شد. فاصلهی بین ترانهی خواب بیداری (با مطلع خواب! خواب بودم، خواب میدیدم یهو از خواب پریدم …) تا دو پنجره همان دورهایست که نمیشود نقش محمود قربانی را در آن نادیده گرفت.
روزنامهی اطلاعات: ۱۸ آذر ۱۳۵۱
از این رو چشمپوشی گوگوش بر این مهم، نه تنها روایتِ بر عکسِ تاریخ، که حتی ناراستپردازی مینُماید. شاید گوگوش به واسطهی شخصیت و اخلاق خاص خود، این امکان را داشته باشد تا مطابق خوشآیندهایِ هر مقطع از زندگیاش، مواردی را ناراست و یا منحرفشده روایت کند و با تواناییهایِ کمتایش در اجرای ذهنیات، آن را به مخاطبِ عام ِ بیحوصله و ناتوان از تحلیل و ارزیابی بقبولاند.
اما بی شک و به طور مطلق، وظیفهی حرفه ایِ طرف گفتوگو این است که با آگاهی از سرفصلهای مهم زندگی طرف گفتوگو، این دست روایات را به چالش بکشد تا سطحِ کار خود را از یک ضبطِ صوت و یا شنوندهی مسخ شده جلوی دوربین، و یا مجریِ منویات تهیهکننده فراتر ببرد.
هر چند که در این برهوت فرهنگی، و از پیِ پیشرفت پروژهی تطهیر گذشته، زردنویسان سابق هم به جایگاه خبرنگار فهمیم و متفاوت و آزاداندیش ارتقا یافتهاند. وقتی شعبان جعفری تطهیر میشود، چرا همهی شوهرانِ سابق، مسوول اعتیاد خانم نباشند؟
روزنامهی اطلاعات: ۹اسفند ۱۳۵۱
پانویسها:
۱. هر چند که پیش از این ازدواج نیز، چند ترانه با صدای گوگوش ضبط و منتشر شده بود،با این حال هیچکدام از این ترانهها، نام او را از تراز خوانندهی صحنههای کابارهها – بیشتر به عنوان بازاجراکنندهی ترانههای روز – فراتر نبرده بود. (مجموعهای از ترانههای این دورهی کاری گوگوش، به کوشش آقای مهدی پیلهور، با تاریخشناسی قابلاتکا در کانال تلگرامی ترانه شناسی گوگوش منتشر شده که از این راه میتوان کیفیت این بخش از کارنامهی خوانندگی او را ارزیابی کرد.)
2. کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران، انتشارات نگاه، 1396