نی حدیث راه پر خون می‌‌کند

نگاهی به پادکست شماره‌ی ۲۷ «راهِ گوش» (راه‌نامه‌ی 10؛ نی‌نوا، از زبانِ آروین صداقت‌کیش)
www.HoseinAssaran.Com
۸خرداد ۱۴۰۳
حسین عصاران

پیوند دسترسی به شماره‌ی ۲۷ پادکست «راهِ گوش» (راه‌نامه‌ی 10؛ نی‌نوا، از زبانِ آروین صداقت‌کیش) 

۱- این اولین پادکستی بود که تاکنون تا به انتها شنیده‌ام. جدا از مصیبت‌های معمول شنیدن پادکست – که برخلاف کتاب (نوشته) فرمان دریافت مخاطب از متن را در دست برنامه‌ساز (گوینده و تدوین‌گر) نگه می‌دارد- شنیدن شماره‌ی ۲۷ پادکست موسیقایی راهِ ‌گوش، به عنوان راه‌نامه‌ی 10، نی‌نوا تجربه‌ی جالب و آموزنده‌ای بود.

 

۲- درک مناسب و تحلیل درست و دقیق از جهان نی‌نوا بیشترین امتیاز این پادکست است، چه در معرفی ساختار مجموعه و چه در گفته‌ها و دریافت‌ها و ملاحظات آروین صداقت‌کیش از آن. به عنوان نمونه ردگیری تکنیک‌های تارنوازی علیزاده در آفرینش نی‌نوا که خود نشانگر گستره و ژرفای همین درک و دریافت است.

 

۳- دیگر وجه ارزشمند این کوشش، نوشته‌ی منسجم، درست و دقیق متن پادکست، به ویژه در انتخاب مناسب و دقیق واژه‌ها و اصطلاحات است. رویکردی که نشانگر آگاهی، دانایی و توانایی نویسنده‌ی متن و آشنایی او به اهمیت زبان در ارزش آن است. با این‌وجود در جاهایی از متن، برخی از اشکالاتِ جاسفت‌کرده در ادبیات موسیقایی رخنمون شده است.

به عنوان نمونه کم‌توجهی به معنای فرم و استفاده از آن به معانی مختلف، و از همه مهم‌تر کم‌نظری به مفهوم بنیادین ساختار که در بخش اول پادکست، یعنی تحلیل جالب و آگاهانه‌ی روند نی‌نوا بیش از پیش به چشم می‌آید.

حال آنکه در صورت توجه به این مفهوم، با یک ویراستاری تازه، گستره و ژرفای همین تحلیلِ ارائه شده، می‌توانست آورده‌های بیشتری را در درک و دریافت از نی‌نوا پیش روی قرار دهد.

۴- چه بسا همین کم‌توجهی به مفهوم ساختار و سپس فرم بوده که مانع توجه و ملاحظه‌ی نی‌نوا، به صورت یک مجموعه‌ی منسجم شده است. کم‌انگاریِ نسبت به فرمِ برآمده از برهم‌نهی ساختار و بافتار باعث شده که این متن در تحلیل و درک نی‌نوا، جایی حوالی قله متوقف شده و به همه‌ی این مجموعه دست نیابد.

همان فرمی که در گذر زمان، نی‌نوا را از سطح یک آفریده‌ی موسیقایی عبور داده و واجد و سرشار از نشانه‌های زمانه‌ی خود کرده است. با معناست که در طول پادکست، نی‌نوا، نه به عنوان مجموعه– که معنایی از انسجام ساختار را در خود دارد – بلکه با عنوان قطعه – که ذهن را سمت انتزاع و بی‌معنایی روانه می‌کند- معرفی شده است.

 

۵- یکی دیگر از ارزش‌های این پادکست توضیحات تکمیلی متناسب، و به نسبت، به‌جا و به‌گاه آن است. به عنوان نمونه توضیح در مورد بافت هتروفونیک که همچون یک پانویس دقیق، در ‌جا و گاهی که باید، پیشِ روی شنونده قرار گرفته است.

با این حال وجود برخی موارد، این انسجام را خدشه‌دار کرده است. به عنوان نمونه در میانه‌ی پادکست، آروین صداقت‌کیش (کارشناس) از اولین بودنِ نی‌نوا در تلفیق نی و ارکستر گفته، اما در اواخر پادکست، گوینده، تجربه‌ی پیشین اسفندیار منفردزاده در موسیقی متن فیلم طوطی را در این‌باره یادآوری کرده است؛ و این یعنی دوگانگی در انتقال اطلاعات (و نه تحلیل).

در حالی‌که بنا به اهمیت این داده‌ی تاریخی در برآورد و تحلیل میزان نوآوری و نوبودگیِ کار حسین علیزاده، شایسته و بایسته بود که این توضیح همچون پانویسی به‌جا و به‌گاه، در نزدیکترین جا نسبت به گفته‌های کارشناس، تدوین و ابراز شود. (در متن پادکست زمان ساخت موسیقی متن طوطی سال 1356 بیان شده، در حالی‌که سال 1354 درست است.)

 

۶- اما ایراد و خطای بزرگ و حتی مهیب این پادکست، تعلیق ناگهانی پژوهشِ تحلیل، و فروکاهی آن به سطح تولید محتواهای رد و بدل شده در صفحاتِ مجازیِ پیگیر فالور و کانال‌های تلگرامی است. همان گعده‌های شیفته‌ی پلیس‌بازی که با باور دروغ بودنِ همه‌ی تاریخ، دنبال کوچک‌ترین نشانه برای جابه‌جایی عناوین و واقعیت‌ها هستند.

در این پادکست هم کنج‌کاویِ محترم و مفیدِ برای یافت تأثیر و یا سهم برخی نام‌های معتبر در آفرینش «نی‌نوا»، تحلیل و پژوهش متن را از ساحت پژوهش مبتنی بر تحلیل، به سطح پژوهش مبتنی بر تخیل منحرف کرده و این‌چنین کل پادکست را با وجود مجموعه‌ی امتیازاتش، به سمِ شبه‌پژوهش آغشته کرده است.

پرداختن به برخی گفته‌های بی‌پشتوانه و مبهم – همچون گفته‌های جلیل عندلیبی- و یا استنباط درباره‌ی سهم احتمالی فرهاد فخرالدینی در طراحی خطوط ارکستر زهی از این دست است.

هر چند پادکست‌نگار این گفته‌های بی‌پشتوانه را ذیل عنوان حاشیه دسته‌بندی کرده – تا از این راه و به گمان خود، سهم اخلاقی خود را رعایت کرده باشد- اما شایسته بود پژوهش‌گر، پیش از پرداخت به آنچه که خود آن را حاشیه می‌خواند، دو حکم اصلی را به فهم مخاطب گره می‌زد:

  •  نخست: اتفاق معمول و تکراری ِ سهم‌خواهی همراهان و مجریانِ آن آفریده‌هایی که در گذر زمان معتبر و شاخص می‌شوند.
  • دوم: اینکه واقعیت قابل پذیرش همچنان همان مواردی است که به شکل رسمی به آفرینش‌گران منتسب شده و هنوز به شکل مطلق و مستند، خلاف آن ثابت نشده است.

تا از این طریق ابتدا خاستگاه حاشیه‌ای این شنیده‌ها و گفته‌های بی‌پشتوانه را از متن اصلی- یعنی از یافته‌های پژوهشی و بافته‌های تحلیلی- جدا و سپس آن‌ها را بازگو می‌کرد.

به عنوان نمونه در زمانه‌ای که فرهاد فخرالدینی حاضر و در دسترس است، ایجاد تعلیق در نقش احتمالی ایشان در آفرینش بخش زهی‌های ارکستر چه معنایی جز حاشیه‌پردازی دارد؟

در این‌باره لازم بود تا پادکست‌نگار در فرآیند پژوهش تحلیلی خود؛

  •  نخست: این دست استنباط‌ها را – که در متن به آن‌ها پرداخته- برای آقای فخرالدینی توضیح، و جواب شفاف ایشان را در این زمینه دریافت می‌کرد و این‌چنین «استنباط شخصی» را به «پژوهش» ارتقا می‌داد.
  •  دوم: در مرتبه‌ی بعد هم پاسخ دریافتی از آقای فخرالدینی را با خود آفرینش‌گر (حسین علیزاده) در میان گذاشته و تایید و یا تکذیب او را نیز دریافت و ابراز نماید.

همچنان که دریافت پادکست‌نگار از گرته‌برداری علیزاده از قطعه‌ی تیتراژ سربه‌داران، به دلیل اطلاعات نادرستش، از اساس غلط است. چرا که بنا به گفته‌های خود فرهاد فخرالدینی در صفحه‌ی ۳۳۹ کتاب شرح بی‌نهایت (خاطرات مشترک آزرم و فرهاد فخرالدینی) تاریخ آغاز ضبط موسیقی تیتراژ سریال سربه‌داران بیستم فروردین ۱۳۶۲ بوده است.

در حالی‌که مطابق با اطلاعات ثبت شده در جلد اولین انتشار نی‌نوا (با نشان‌نمای موسسه‌ی انتشاراتی ابتکار)، این مجموعه در همان فروردین ۱۳۶۲ منتشر شده بوده است. (فرهاد فخرالدینی در کتاب یاد شده به صراحت از گرته‌برداری  محمدرضا لطفی از یکی از قطعات سربه‌داران – که در شهریور ۱۳۶۰ با نوازندگی محمدرضا لطفی ضبط کرده بوده – با تغییر مقام از شور به همایون برای موسیقی متن فیلم «حاجی واشنگتن» یاد کرده، اما هیچ اشاره‌ای در این‌باره نسبت به حسین علیزاده نداشته است.)

یا به عنوان نمونه‌ای دیگر وقتی گفته‌های جلیلی عندلیبی (برادر جمشید عندلیبی، نوازنده‌ی نی نی‌نوا) درباره‌ی سهم برادرش در تصنیف ملودی‌های نواخته شده با نی، با تکذیب خودِ جمشید عندلیبی مواجه شده، چرا باید دوباره و رندانه به این تکذیبیه‌ی شفاف که گفته شده: «آهنگساز نی‌نوا خود حسین علیزاده است» دوباره شبهه وارد کرد و گفت: «البته عندلیبی درباره‌ی ملودی جملات نی به طور مشخص چیزی نگفته است»؟

 

۷- نقصان دیگر متن این پادکست کم‌توجهی به یادآوری منابعِ برخی دریافت‌ها و برداشت‌هایی است که به طور مشخص پیش از این، توسط دیگران یافته و بافته شده بوده است.

 

۸- یکی از جلوه‌های درخور توجه و دلربای این پادکست، مرور برخی بازاجراهای صورت گرفته از «نی‌نوا» است که خود واگویه‌ای بر فراگیری این اثر و شاهدی بر جاودانگی آن است. با وجود این گردآوری دلپذیر، چشم‌پوشی بر اجرای بابک عمادیان با گیتار الکتریک از بخش‌هایی از این مجموعه به چشم می‌آید. در حالی که این قطعه در انتهای پادکست – البته بدون ذکر نام و عنوان – پخش شده که نشانه‌ی آگاهی پادکست‌ساز از این اجرا است.

این کم‌توجهی بر این اجرای متفاوت و نوگرایانه در حالی صورت گرفته که بابک عمادیان با انتخاب گیتار الکتریک به جای نی، و به کارگیری تکنیک‌های ویژه‌ی نواختن این ساز، ساحت معنای سربه‌تو (passive) نی‌نوا را از یک مجموعه‌ی موسیقایی در متن فرهنگ ایرانی، به سمت یک قطعه پرخاشگر (aggressive) در ساحت موسیقی روز غربی و سبک «هارد-راک» جابه‌جا کرده، و به همان تناسب، کار بازاجرا را نیز به سمت یک خوانش تازه از متن اولیه گسترده کرده است.

 

۹- هر آنچه که از این نوبتِ پادکست راهِ ‌گوش پیش روی قرار گرفته کوششی محترم و به نسبت دقیق در تحلیل، درک و انتقال دریافت‌ها به زبان تحلیل و پژوهش است. بیانی برآمده از دانایی پادکست‌ساز درباره‌ی آفریده‌ای که به منزلت بلندمرتبه‌ی بیان هنری از یک دوران دست یافته است.

درود من به همه‌ی دست‌اندرکاران این پادکست.