همچنان بیمعیار در سنجش کیفیت موسیقی
نگاهی به انتخاب بهترین موسیقی متن در جشن منتقدین
چندی پیش و در یازدهمین جشن بزرگ منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران، سهراب پورناظری موفق به دریافت تندیس ساخت بهترین موسیقی متن، برای فیلم رگ خواب شد.
جدا از تعارفات همیشگی و مرسوم ِ هنرمندان و کارورزان هنر در قدردانی از جایگاه و تأثیر منتقدان در کیفیت کارهایشان، میتوان به اعتقاد قلبی سهراب پورناظری به این گفتهاش در آن جشن که اولین جایزهی سینمایی و پرارزشترین آنها را دریافت کرد باور داشت. چرا که او با استناد به همین جایزه میتواند باور و سپس ادعا کند که برای فیلم رگ خواب موسیقی متن خوبی ساخته و ارزشافزودهای به فیلم اهدا کرده است. موسیقیِ متن این فیلم، که همچون فیلم قبلی نعمتالله، آرایش غلیظ، بر مبنای فرمول امتحان پس دادهاش در استفاده از زوج همایون شجریان و پورناظری شکل گرفته، بهواسطه دو ترانه از همین زوج محبوب و عامپسند، محبوبیت عمومی نیز پیدا کرده است.
اما آیا در گذر از محبوبیت عمومی ترانههای این فیلم که بر مبنای سلیقه بی تشخصِ مخاطبان فعلی موسیقی-که معیاری برای انتخاب و یا ردّ ِ آثار نداشته و انواع موسیقی را بر مبنای راحتیِ هضم و مؤلفههای ِ هیجانسازیاش رصد و مصرف میکند – خود به یک ابزار تبلیغاتی برای فیلم بدل شده، در بررسی کیفی موسیقی متن فیلم رگ خواب نیز میتوان به آن سطحی از کیفیت رسید که بر مبنای آن موسیقی این فیلم را شایسته جایزه منسوب به منتقدینِ سینمای ایران دانست؟
موسیقی پورناظری برای متن فیلم رگ خواب را میتوان در چند بخش کلی ارزیابی کرد: چند قطعه موسیقی بیکلام، یک ترانه در میانه و ترانه دیگری هم برای انتهای فیلم. قطعات بیکلام این مجموعه بیشتر از جنس موسیقی توصیفگرای صحنههای فیلم هستند که ضمن قرار گرفتن در قالب کلیت فیلم، به نحوی با منطق روایت آنهم، که بازگوکننده داستان برههای از زندگی شخصیت اول داستان از زبان خود او است، انطباق پیداکرده است. بهعنوان دو نمونه میتوان به موسیقی لحظات سرخوشی «مینا/ لیلا حاتمی» در اولین روز ساکن شدنش در ساختمان محقر کنار آموزشگاه موسیقی و یا موسیقی فصل سرگردانی او در شهر و زیر باران اشاره کرد.
اما دو ترانه متن فیلم، در نقطه مقابل انطباق قطعات بیکلام، کارکردی نامتناسب با فیلم دارند که در بررسی دقیق، میتوان آنها را نقطهضعف اساسی برای فیلم رگ خواب دانست. ترانه میانی، با عنوان آهای خبردار، در لحظات سرگشتگی و گیجی مینا پس از کشفِ رابطه کوروش و خانم صاحبکارش، و روی تصاویر ماشینسواری شبانه و بیهدف او در جاده شمال قرارگرفته است. در نگاهی درونمتنی به این ترانه (برای سنجش کیفیت هماهنگی میان آن با فیلم)، عدم انطباق زوایای نگاه شعرِ ترانه با خود فیلم مشهود میشود. زاویه نگاه در فیلم اولشخص است که طبعاً تناسبی با زبان شاعرانه انتخابشده برای کلام ترانه فیلم ندارد.
اگر این مؤلفه را در کنار باورناپذیری ِ امکان چنین سفر شبانة دفعیای از جانب مینا- با توجه به شخصیت ترسو و محافظهکاری که خود فیلم از او به ما معرفی میکند- قرار دهیم، میتوان ماهیت این فصل را صرفاً بهانهای برای الصاق یک ترانة تزئینی به فیلم دانست که چه از منظر روند داستان و چه از نظر انطباق ترانه با خود فیلم با کلیت فیلم هماهنگی ندارد.
اما ترانه انتهایی فیلم،که به محبوبترین جزء موسیقی متن این فیلم بین مخاطبان این روزها بدل شده، در هر نگاهی، خارج از چهارچوب کلیت فیلم قرار میگیرد.
این ترانه درست در انتهای فیلم، آنجا که مخاطب دلیل لحن آرام و طمأنینه گفتار راوی فیلم را – که ناشی از پشت سر گذاشتن یک برهه طوفانی از زندگی و پل زدن بر مرحلهای آرام است –درک کرده و از پی آن، فیلم نیز مخاطب را به تعمق به آنچه بر او رفته است، دعوت میکند، اجرا شده است؛ اما موسیقی سهلانگار پورناظری به مدد نوعی از آوازخوانی مد شده از جانب همایون شجریان- که بیشتر به کار شعبدهبازی با صدا و مرعوب کردن مخاطبان دلبسته به سطحیترین و بیمایهترین ترانههای عامپسند میآید – همه آنچه فیلم به زیبایی رشته را پنبه میکند و دنیای فیلم را به حد یک کنسرت راکِ مملو از نورافشانی و نئون و رنگهای گرم و نوازندگانی که صورت و ساز خود را به دوربین میچسبانند، نزول میدهد.
جدا از کیفیت نازل خود این ترانه – که در نوشتاری دیگر، در همین صفحه و تحت عنوان آوازخوانی یا شعبدهبازی به آن پرداختهام – انتخاب چنین ترانهای را برای انتهای چنین فیلمی، باید نشانه چه چیزی جز کار نابلدی و یا سوء استفاده متولیان این فیلم از محبوبیت این دو نام دانست؟
حال معلوم نیست بر مبنای کدام دید هنری و با توسل به کدام معیار، منتقدان، موسیقی این فیلم را بهعنوان بهترین موسیقی فیلم یک سال اخیر سینمای ایران برگزیدهاند؟ آیا هیئتداوران به کارکرد منفی دو ترانه این فیلم نظری نداشتهاند؟ آیا آنان ترانههای روی فیلم را جزئی از کلِ مفهوم موسیقی متن فیلم ندانستهاند؟ آیا سطح سلیقه و دریافتهای زیباییشناسانهی داوران/ منتقدان این جشنواره، دستکم در مورد موسیقی، اینچنین به سلیقه عموم نزدیک شده است؟
اما با قطعیت می توان گفت که عموم منتقدان سینمای ایران، همچون برگزیدگان دیگر اقشار، در بیمعیاری برای سنجش کیفیت یک قطعه موسیقی، چه باکلام و چه بی کلام، با مخاطبان عام موسیقی، مشترک شدهاند.