از آه تا آهن*

تاملی بر آلبوم «منشور» کاوه یغمایی
روزنامه‌ی «هفت صبح»
۳۱ مرداد ۱۳۹۵
حسین عصاران

آلبوم منشور نمایه‌ای از میزان درک ترانه‌سازان ِ معاصر ما از مفهوم ترانه است. در نگاه اول این آلبوم را می‌توان ثمره‌ی تلاقی و تصادف رخ به رخ- و نه هم‌نشینی – گونه‌ی موسیقی راک با سبک کلام‌پردازی معاصر برای ترانه‌های فارسی است.

به رغم نامشخص بودن حد و مرز گونه‌های مختلف موسیقی، شاید بتوان در مورد موسیقی راک چنین گفت که این گونه از موسیقی، در گذرها و همنشینی‌های تاریخی‌اش با Blues و Rock & Roll رفته‌رفته آن‌چنان متکثر شده که شاخه‌ها و زیرشاخه‌های بسیاری از تنه آن جدا و در متن موسیقیِ مردمی غربی، درختی تنومند و استوار گردیده‌ است؛ اما در ذات و در تمامی این گذرگاه‌ها و نقاط عطف، فرم و مضمونِ مهاجمانه و معترضانه خود را تا حد بسیاری حفظ کرده است.

با چنین زمینه‌ای از موسیقیِ آلبوم منشور -که پیش‌تر از آن هم در دیگر آلبوم‌هایِ معطوف به نام کاوه یغمایی، مانند سلطان و مترسک و تب سرد تجربه‌‌ی شنیدن آن را داشته‌ایم- می‌توان نقطه‌ضعف بزرگ این آلبوم را در عدم انطباق و بی‌امتزاجیِ دنیای کلام ترانه‌ها، با آهنگ‌های آن‌ها دانست:
کلامِ بیشتر این ترانه‌ها – با هر درجه کیفیتی که هست – در تطابق با دنیا و جهان‌بینی کلام‌پردازان ترانه‌های امروزی، سربه‌تو، منفعلانه و حاوی مضامین عاشقانه‌ی رقیق و دم‌دستی است که طبعاً در تضاد با خاستگاهِ موسیقی این آلبوم قرار می‌گیرد.
از منظری دیگر هم قالبِ سرایشِ این کلمات، در بیشتر ترانه‌های این آلبوم همچون ترانه‌های منشور، خاطره بازی، تردید و کوچه منطبق بر همان قالب‌های عروضی کلاسیک شعر فارسی ست که طبعاً بیشتر در انتظارِ امتزاج با ملودی‌های ایرانی است تا موسیقی راک که تکلف و تعهد به ملودی در صدر معیارهای ارزش‌گذاری آن قرار ندارد.

اگر از همین زاویه به ترانه‌های این مجموعه تمرکز کنیم، بیشتر، مخاطب ترانه‌هایی هستیم که در نبودِ طرحی آهنگین برای خواندن کلام ترانه، خواننده با تمرکز روی ریتم و سرعت اجرای موسیقی، واژه به واژه‌ کلام آن را روخوانی کرده:
واژه‌هایی را کشیده، برخی از آن‌ها را بی‌هیچ دلیل خاصی، قطع کرده، برخی از آن‌ها را جوییده و جاهایی هم آن‌ها را ناقص اجرا کرده است. نمونه‌های بسیاری از این ترفندهای ناصواب در اجرای این ترانه‌ها وجود دارد که بیش از همه‌، در قالب فاصله‌گذاری بین واژه‌ها و یا کشیدن برخی از واژه‌ها در انتهای بند اشعار رخنمون شده است. (به شیوه خواندن ترانه‌ی شب سرد و کوچه دقت کنیم).
به‌عنوان نمونه‌هایی دیگر می‌توان به شیوه‌ی خواندن خواننده از خط «تو خودِ قصه‌ی عاشق شدنی» در ترانه منشور اشاره کرد که به واسطه‌ بی‌توجهی به ضرورت هم‌نشینی کلام و آهنگ، خواننده آن را به صورت «تو خودِ قصه – عاشق شدنی» می‌خواند و یا ترانه 48 ساعت که در آن بیشتر شاهد روخوانی یک متن خبری با پس‌زمینه‌ای از یک موسیقی مستقل هستیم.

شاید گفتن و نوشتن از کیفیت نازل ِ کلام ترانه‌های این آلبوم، تکرار آزاردهنده‌ای به حساب آید؛ اما حتی اگر انتظاراتی چون شاعرانگی، انسجام، نوآوری و طراحی‌های نو برای مضمون ترانه را به ساحت موسیقی راک پیشکش کنیم و حد انتظار خود را از کلام ترانه‌ها، به سطح دقت در رعایت دستور زبان فارسی تقلیل دهیم، باز هم چند ترانه از این آلبوم، همانند ترانه خصوصی به اجبار مردود می‌گردند: آنجا که شاعر در بند «به‌جز تو کی تو این شهره /که دریا تو چشماشه/ که حتی ماهی و دریا /می‌تونه عاشقش باشه» فعل به کار رفته برای «ماهی» و «دریا» را مفرد و به صورت «می‌تونه عاشقش باشه» به کار برده است.

آلبوم منشور در نگاه به اجرای موسیقی آن، متوهمانه، در تمرکز روی کلام آن، فاقد شعور شاعرانگی، در کیفیت ملودی‌سازی، در ژانر ملودی‌های زیر دوشی و در کلیت و در نسبت به آن چیزی که احتمالاً موردنظر خالقان آن بوده به شدت کلیشه‌ای و تا حدی هم مبتذل به حساب می‌آید.
شاید از آلبوم منشور در آینده‌ای نزدیک، چنین نام برده شود: «آلبومی که کاوه یغمایی در آن گیتار زده بود»

 

پی نوشت:
وام گرفته شده از متن شعر از ماه تا ماهی سروده‌ی ایرج جنتی عطایی