ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم*

درباره‌ی بحث بی‌توجه‌مانده‌ی اهمیت تلفیق «کلام» و «ملودی» در ساختار یک «ترانه» (1)
کانال «ترانه‌بازی»
۲۷ اسفند ۱۳۹۷
حسین عصاران

معمولاً بین علاقمندان و مخاطبان ترانه، معیار اصلیِ ارزیابی کیفیت ملودیِ یک ترانه، همان چیزی است که با اغماض و رواداری آن را خوش‌نغمه‌گی می‌نامم. مفهومی که به طور معمول با اصطلاحاتی مانند عجب آهنگ قشنگی داره! یا به به! این رو میگن آهنگ! همراه می‌شود. چه آنکه در تجربه‌ای مشترک، معمولاً برای اجرای یک ترانه و یا قطعه‌ی موسیقایی، با یک ساز و یا همخوانی‌های خصوصی، همین مسئله‌ی میزان برخورداری آن قطعه از خوش‌نغمه‌گی و خوش‌لحن بودن ملودیِ آن ترانه، به معیار اصلی انتخاب‌های ما بدل می‌شود.
در حالی که در نگاهی دقیق‌تر، در ارزش‌گذاری ملودی یک ترانه، باید ابتدا، کیفیت تلفیق کلام و ملودی، به عنوان شرط لازم مورد توجه قرار گیرد و در مرتبه‌ی بعدی، به آن میزان زیبایی‌آفرینی‌ای که از نغمه و نوای آن ملودی حاصل شده، تمرکز کرد و آن را به همان نسبت ستود.
جالب اینکه  فرآیند مواجه مخاطب با یک ترانه، عکس این درجه‌بندی رخ می‌دهد؛ ابتدا، این نغمه و لحن ملودیِ ترانه است که مخاطب را جذب می‌کند و در مراتب بعدی، بسته به سلیقه و میزان توجه و تمرکز شنونده،  توجه به کلام و سپس، در مواردی نادر،  تلفیق کلام و ملودی نیز اتفاق می‌افتد.

با این رویکرد، در مورد مؤلفه‌ی نخست، یعنی کیفیت تلفیق کلام و ملودی، مهم‌ترین ابزار و معیار، چه در ذهن ملودی‌ساز (برای ساختِ ملودی) و چه در ذهن منتقد (برای ارزیابی آن)،  درک جهانِ کلام ترانه، نقش هر یک از واژه‌ها، معانی و ایماژهای ترکیبات برساخته از ها و … است.

اما در مورد مؤلفه‌ی دوم، یعنی میزان خوش‌‌نغمه‌گی ملودی، نقطه‌ی عزیمتِ ملودی‌ساز، بیش از همه به سلیقه و ذخایر ذهنی‌اش وابسته می‌شود؛ چنانچه ملودی ساخته شده توسط یک هنرورزِ آموخته‌شده و رشد‌یافته در فضای موسیقی ایرانی، رنگ و بوی همان فضا را به خود خواهد گرفت و به همان نسبت، ملودی یک علاقمند به جهان موسیقی‌های غربی هم، ‌رنگ و مزه‌ی همان فضا را در خود خواهد کشید.
ضمن اینکه در این مورد، معیار نقد و ارزیابی مخاطب هم به همان سلیقه و پیش‌زمینه‌های نقش بسته در ذهنش متصل خواهد شد؛ چنان‌چه یک ملودی مشخص، در یک لحظه‌ی مشخص می‌تواند برای یک نفر جذاب باشد و در دیگری حسی را برنانگیزاند.
این اتفاق، درست همان مسئله‌ای است که از آن به سلیقه یاد می‌کنیم، یعنی آن چیزی که معیار مشخصی برای ارزیابی آن وجود ندارد و از یک شخص تا شخص دیگر، بر حسب رنگارنگی و تنوع سرگذشت، سرنوشت و… متغیر و متفاوت است.

اما آیا این تفاوت سلیقه– به عنوان یک امر جبری در طبیعت – مجوز مناسبی برای تائید گزاره‌ی ترانه سلیقه‌ایه بابا! یکی این ترانه رُ دوست داره ُ یکی اون رُ! چقدر خود خواهی تو! خوبه به جایی نرسیدی! می‌شود؟

آیا تائید و ایمان و اصرار به این قبیل گزاره‌ها، نتیجه‌ی همان بی‌توجهی به وجه مهم‌ترِ ملودی یک ترانه، یعنی کیفیت‌ِ تلفیق کلام و ملودی نیست؟
آیا اگر خودِ ما فقط کمی هم به این مولفه‌ی مهم از ترانه تمرکز داشتیم، جهان ترانه‌هایمان به این حد از ابتذال و حماقت می‌رسید؟
در صورت توجه به این موارد، ما برای آن ترانه‌ای که کلامش راه خونه دوره / کوچه سوت و کوره است و آهنگ آن، شاد و سرخوش و پر رنگ و لعاب، چه جایگاهی متصور بودیم؟
آیا اگر کمی به این موارد توجه داشتیم، ملودی‌سازی خوش‌ساز، ملودی سرخوشانه و زیبایش را با کلامی چون تو این غربتی که هستم / دارم می میرم حالیت نیس همراه می‌کرد؟

این بحث را ادامه خواهیم داد؛ اما اگر با کلیت این نوشته موافقید، چه خوب که با هم در مورد این مسئله گفتگو کنیم که:
چه نظری درباره‌ی آن ملودی‌سازی داریم که به کیفیت کلام ترانه‌های کارنامه‌اش، چه آگاهانه و چه از سر بی‌توجهی و غفلت، اهمیتی نداده است؟

پی‌نوشت نخست:
در این نوشتار بیشتر پیگیر نقش ملودی در یک ترانه بودم؛ ناگفته پیداست که در مواردی که بر حسب شرایط، کلام ترانه روی ملودیِ پیش‌ساخته‌ای پردازش می‌شود، چگونگی تلفیق کلام و ملودی، بیشتر متوجه کیفیت آفرینش کلام‌پرداز  آن ترانه است.

پی‌نوشت دوم:
امیدوارم از این نوشته‌، مفاهیم عقب‌مانده‌ای چون ضرورت سانسور یا نظارت بر ترانه استنباط نشود. چرا که به باور من مشکل در ساختن و بودن و شدن و انتشار همه چیز، با هر سلیقه‌ای از خالقانِ آن نیست. مشکل در شلختگی و بی‌معیاری و بی‌توجهی به اهمیت نقدِ مداوم پدیده‌های پیرامونمان است؛ از سیاست و باورهای دینی گرفته تا همین ترانه!

*از حافظ