فانوسِ همچنان خاموشِ ترانه
نگاهی به ترانهی «نیلوفر تنها»
ترانهی نیلوفر تنها
کلامپرداز: بابک صحرایی
ملودیساز و خواننده: مانی رهنما
تنظیمکننده: رضا تاجبخش
تجزیه:
کلام:
کلام این ترانه را باید در رده کلامپردازی روایی دانست که بهواسطهی تعدد، در تاریخ ترانهسُرایی فارسی بهگونهای شناسنامهدار مبدل شدهاند. این گونهکلامپردازیها که بر مبنای روایت یک داستان پایهگذاری شده در نمونههای متعالیاش مانند کجاوه، قصه دو ماهی، مرداب، پرنده، درخت و برج و نمونههایی از این دست، بعد از امتزاج با ملودی و انتشار در قالب ترانه به خاطرهانگیزترین ترانههای فارسی بدل شدهاند.
در مقایسه بین کیفیت کلامپردازیِ بابک صحرایی برای این ترانه، با نمونههای ایدهال اینگونه، باید کمبهرهگی از عنصر دراماتیک را نقطه ضعف اساسی این شعر دانست که رغم برخورداری از یک طرح کلی ملموس، فضاسازی قابلقبول و تصاویر شاعرانهای مانند عکس ماه روی آب و یا رویای سلام به پرستوها، بیشتر در سطح شرح نشانههای محیط و فضاسازی باقیمانده است.
چه آنکه بر اساس متن شعر، تنها مایه دلگرمی نیلوفر، کشش و دلبستگیاش به مهتاب است که در نهایت یکی از روزهای غیبت او هم به انتهای کار او میانجامد. در حالیکه متن کلام تنها در یک خط به تبین این حس پرداخته و در بقیه موارد به مؤلفههای فضاسازی پرداخته که در نگاهی جایگزین، شرح حال نیلوفر در حضور و غیبت مهتاب، میتوانست دستمایهی اصلی کلام این ترانه باشد.
از منظری دیگر هم عدم انسجام بین برخی نشانهها و تعابیر به کاررفته در شعر با تصویر و تم کلی آن، از همبستگی طولی کلام این ترانه کاسته است. بهعنوان نمونه میتوان به تعبیر رفتن نیلوفر روی آب – درحالیکه متن این روایت در قالب یک مرداب راکد تعریفشده – اشاره کرد.
ملودی ترانه:
ملودی این ترانه نقطهضعف اصلی آن و زایل کنندهی حس مستتر در شعر آن است. ملودی مانی رهنما را میتوان یکی از حلقههای زنجیره توهّم خوانندگانی دانست که در فرآیند سقوط ارج و اهمیت ملودی در برساخت یک ترانه، زمزمهی یک شعر و اعمال بیحد و حصر تحریرهای موردعلاقهشان را به نحوی مشمول تعریف ملودیسازی و حتی آهنگسازی میدانند. ملودی این ترانه در هر دو بخش، چه در تلفیق با شعر و چه در بخش بیکلام آن، در بیتوجهی کامل به خود متن و تصویر کلی شعر، صرفاً بر مبنای خوشآیند خواننده از صدای خود (در بخش با کلام) و حس و حال مستقل تنظیمکننده (در بخش بیکلام) شکلگرفته است.
میزان ابتدایی ملودیِ مانیرهنما در خط اول شعر به نحوی برگرفته و یا الهام گرفته از ملودی خط اول شعر ترانه شیرین شیرین (ساختهی صادق نوجوکی) است که بلافاصله، از آن ملودی جداشده و بهسوی همان فرم آوازگونهیِ بدل از ملودیسازی حرکت میکند. در نگاهی متمرکز به ملودی همین خط و بعد از تکرار آن میتوان چنین رأی داد که تنها ملودی همین میزان ابتدایی خط اول ترانه -که معمولاً بهصورت چنگک و نقطه اتصال مخاطب به ترانه عمل میکند – در ذهن باقیمانده و در ادامه – که در فرمی آوازگونه و با اتکا به تحریرهای خواننده تصنیف شده، از قدرت گیرایی کمتری برخوردار است.
خود این مسئله میتواند نمایهای از کارکرد ملودی و تفاوت ملودیساز واقف بر این امر، با نمونههای موجود فعلی باشد. در پیوند با همین نقصان، باید به آلتراسیونهای بیمورد ملودی در چند بخش از ترانه اشاره کرد که ضمن از بین بردن حس شکل گرفته از ملودی آوازی قبلی (در هر سطح و کیفیتی از حسی که ساخته است)، وحدت ترانه را بهطور کامل از بین برده است. بهعنوان نمونه مودِ ملودی ترانه بعد از دو خط آوازگونه اولیه و بعد از خط تو عمق آبی چشماش هراس مرگ ماهی هاست ناگهان تغییر کرده و حس قبلی را زایل میکند.
از منظری دیگر موسیقی میانی ترانه نیز، چرخهی نبودِ وحدت و انسجام در آهنگسازی برای شعر را کامل کرده است. آنچنانکه در بخش موسیقیِ بیکلام میانی ترانه، موسیقی ناگهان به فضای jazz و Attack های مرسوم در آن مماس میشود که هیچ تباینی با فرم آوازگونه ملودیِ نشسته روی کلام، ندارد.
تنظیم:
در تنظیم این ترانه میتوان یکی از نقاط ضعف تنظیمکنندههای ترانههای فارسی را به وضوح درک کرد. بیشتر تنظیمکنندگان حال حاضر که مبنای کار خود را بر استفاده از سازهای آکوستیک و تلفیق آن با شبیهسازها بنانهادهاند، معمولاً و برحسب شواهد موجود، تصوری کامل و دقیق از جزییات و کیفیت همنشینی سازهای ارکستر موردنظرشان نداشته و با نتیجه کار خود را بعد از میکس و نهایی شدن موسیقی ترانه آشنا میشوند. در این روند و به دلیل نبود امکان کافی برای تجربهاندوزی در ضبط همنوازی یک ارکستر، با بیتوجهی به مواردی مانند اهمیت هماهنگی میان دینامیک نوازندگی سازها، در برخی از موارد نوازندگان در فضایی مجرد پارت خود را اجرا کرده و سپس در میکسِ صداهای ضبطشده، با افزایش و کاهش حجم صداها، به نحوی برای اصلاح ناهماهنگی میان دینامیک اجرای سازها تلاش میکنند. همچنان که در ارکستر این ترانه تسلط صدای درامز و پیانو بر زهیهای بسترِ ارکستر کاملاً ملموس است.
خواننده:
مانی رهنما در سالهای ابتدایی راهاندازی مجدد موسیقی پاپ و ترانه در ایران، تحت آموزههای بابک بیات چند ترانهی سطح بالا و خاطرهانگیز را اجرا کرد و رفتهرفته برای کاراکتر صدای خود به هویتی منحصربهفرد و صاحب تشخص دستیافت؛ اما به دلایلی خارج از این نوشته، در بیتوجهی کامل به کیفیت ترانههای دوره اول کارنامه کاریاش، در سالهای اخیر، مجری ترانههایی شد که بهتقریب، بخش زیادی از آوردههای کارنامهاش در سالهای ابتدایی را تقلیل داد و صدای مستعد و بالذات زیبا و کارآمدش، در بازهی محدود برخی ملودیهای خودساخته و بیکیفیت – همچون همین ترانه- باقی ماند.
ترکیب:
ترانهای با شعری مستعد برای قابلتأمل شدن که در همنشینی با یک ملودی چندپاره و آلتره شده- چه در بخش با کلام و چه بیکلام -از وحدت و انسجام بیبهره مانده و در حد ترانهای هرز رفته باقی مانده است.