ای دلت خورشید خندان!
۱۳۴۲: ظهور پدیدهی پرویز مقصدی
ترانهی نفرین برای گسترهای پهن از علاقهمندان موسیقی و ترانه، بیش از همه یادآور صدای خوشلحن آرتوش و در مرتبهی بعدی، کلام دریغآمیز پرویز وکیلی است. اما در تاریخنگاری ترانه، این اثر زیبا و خاطرهانگیز مبنای ظهور آهنگساز خوشذوق و تاریخسازی است که بعد از درگذشتِ پدر، و در شکم مادر از لنینگراد به تهران آمد. ابتدا به کار ساختِ ساز و سپس نوازندگی فلوتِ بامبو، آکاردئون،ارگ و پیانو پرداخت. خودآموز رشد کرد و رفتهرفته آهنگساز ترانههایی شد که ضمن بهرهگیری از عاطفهی موسیقایی غنی، بافت و فرمی جدا از نمونههای پیشین خود داشتند؛ آنچنان که ملودیهای ساده و ممتنع او در بستری از آکوردها، تجربهای متفاوت، نو و شیرین را از توازن میان این دو مؤلفه بازتاب میدادند.
زیبایی، گوشنوازی، تفاوت، محبوبیت و از همه مهمتر تازگی آهنگهای پرویز مقصدی برای ترانه را – به ویژه در دورهی نخست آهنگسازیاش، از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ – باید نشانهی جلوهگیری سلیقههای متفاوت از دوگانهی رادیو و لالهزار دانست. هر چند که سویهی دیگر این یادگزاری هم میتواند متوجه سرخوردگی مقصدی از قدرناشناسی چهرههای بهرهمند از هنر او، و سرانجامِ تراژیک و تلخش در سالهای انتهایی عمر باشد.