… اینک اندازهی ما میخوانیم
۱۳۵۷؛ برچیده شدن نظام ممیزی و سانسور ترانه
سال ۵۷ سال فروپاشی همهی سامانهها و نظامهای اداری بود. تا پیش از شهریور ۵۷ نظام تولید و انتشار «ترانه» همچنان بر مبنای چرخه «تائید شعر- مجوز استودیو – بازشنوایی پس از ضبط» برقرار بود. تا اینکه ۱۷ شهریور ۵۷ پایههای این نظامندی هم فروریخت.
اولین نشانه، کنارهگیری دستهجمعی گروه عارف و شیدا از کارورزی در رادیو و از آن مهمتر استعفای هوشنگ ابتهاج (به عنوان یکی از مظاهر سانسور دولتی) از سرپرستی موسیقی رادیو بود؛ اما این واکنش اداری، چه تاکتیکی و چه عقیدتی، نمود بیرونی و اجرایی نداشت. جلوه اصلی این دگرگونی با عزم اسفندیار منفردزاده در ضبط بیمجوز و فوری ترانه «شبانه ۲» – که از سال ۵۳ امکان ضبط و انتشار آن فراهم نشده بود – رخنمون شد.
با انتشار بلافاصلهی این ترانه -همراه با روایت تازه ترانه جمعه با نام جمعه برای جمعه – کمپانیها و استودیوها کار را از کار گذشته دیدند، هرچند که روند سریع حوادث در پاییز ۵۷، باعث شد بهره زیادی از این فرصت پیشِ رو نبرده باشند.
از روایتهای مختلف چنین برمیآید که در آن روزها فاصله میان شکلگیری ایده ساخت یک سرود یا ترانه تا تکثیر و انتشار آن، به دو یا سه روز هم نرسیده است. استودیوها جای خود را به ضبطهای خانگی و کمپانیها هم جایگاهشان را به خیابانفروشها و بساطیها واگذار کرده بودند و بلندگوهای دستی هم از هر رسانهای پرصداتر مینمود. آن چند ترانه معترض و سرکوبشده اوایل دهه پنجاه، حالا دستشان به صدای بلند سرودهای انقلابی رسیده بود. صداها و نامهای تازه به خیابان آمده بودند و در مقابل، ستارههای پیشین هم آخرین کارهای خود را ضبط میکردند و از استودیو به فرودگاه میرفتند. در آن شلوغی کسی چشمانداز موسیقی را نمیدید.