نترس از هجوم حضورم…
۱۳۷۷: حمایت گستردهی نهادهای فرهنگی از ساخت و انتشار ترانههای پاپ
ترانهای که روز ۱۴ فروردین ۱۳۷۷ بین دو نیمه فوتبال بین پرسپولیس و دالیان از شبکهی سوم پخش شد، سرفصل تازهای را برای ترانههای فارسی گشود؛ ترانهای روی تصاویر دریا و جنگل، اما با صدایی در تشابه با صدای داریوش و آهنگی که با زهیهای کشیده، درامز، همخوانان زن، ساکسیفون و گیتار یادآور فضای ترانههای محبوب و گوشآشنایِ دههی پنجاه بود . از آن مهمتر شعری که به جای سخن از طبیعت و گل و شب و شمع این بار از تو صحبت میکرد. پخش ترانه من و تو و درخت و بارون مجوز رسمی محافظهکارترین رسانهی حکومتی برای بازگشت به آن سویی از ترانهسازی بود که هنرورزان و علاقهمندانش دستکم دو دهه از نزدیک شدن به آن منع شده بودند.
با وجود اینکه صدا و سیما از چند سال پیش از این و با معرفی چهرههایی چون بیژن خاوری و عباس بهادری و ساختههای به اصطلاح شادِ فرید شبخیر رویکرد به نسبت متفاوتی را در فضای موسیقی ترانهها تجربه کرده بود، اما همچنان کلام ترانههای سازمانیاش را در محدودهی موضوعات انتزاعی و بیخطری چون بهار و بلبل و گل میروید به باغ و زیباست در باران رقص گلها باقی نگاه داشته بود.
اما فضای سیاسی و اجتماعی پس از دوم خرداد و به پشتوانهی حضور چهرهی موجه فریدون شهبازیان در اتاق فکر مرکز موسیقی و سرود، جریانی پرقدرت را برای راهگیری و رو آمدن دوبارهی ترانههای پاپ شهری به وجود آورد.
این رویکرد تازه و ناگهانی وقتی معنادار و حتی شوکهکننده مینماید که بدانیم تنها چند هفته پیش از این بود که شرکت سروش (به عنوان بازوی انتشاراتی محصولات دیداری و شنیداری صدا و سیما) آخرین تولیدات پیشین این سازمان را در قالب آلبوم سروش ۷۶ و با صدای خوانندگانی چون مختاباد، جمالالدین منبری، حسین فداییان، حسین نظری و مهرداد کاظمی منتشر کرده بود.
پس از بازپخش های پیاپی ترانه من و تو و درخت و بارون با صدای خشایار اعتمادی، عیدانه با صدای علیرضا عصار، وقف پرندهها با صدای قاسم افشار و معبود با صدای شادمهر عقیلی، چند آلبوم تازه از خوانندگان جوان نیز به بازار آمد که استقبال کمنظیر از آنها سمت و سوی آیندهی بازار موسیقی را مشخص کرد؛ شوکا با آهنگسازی داریوش تقیپور و صدای مهرداد شهسوارزاده، دلشوره با آهنگسازی بابک بیات و صدای خشایار اعتمادی، مسافر با صدا و آهنگسازی شادمهر عقیلی، حسرت با اهنگسازی فواد حجازی و صدای محمد اصفهانی و…
قطار ترانهی پاپ شهری پس از بیست سال سکون به راه افتاده بود و در بهمنماه همان سال هم به اولین جشنوارهی موسیقی پاپ رسید. این جشنواره که به مدت ۱۱ روز در فرهنگسرای بهمن برگزار شد به نحوی محل بروز، معرفی و اجرای دهها گروه موسیقی شد که پیش از این، معیارها و موازین سفت و سخت رسمی هرگونه امکانی را برای شناسایی و نمود استعداد و علاقهشان سد کرده بود؛
اما نکتهای که آن روزها زیرپوست آن اتفاقاتِ پیشروانه پنهان ماند و دیده نشد، تغییر اساسی کلام ترانهی مرسدس و در مرحلهی بعدی اجازه ندادن به قرارگیری همان ترانهی تعدیلشده، روی فیلم مرسدس بود. چرا که برآیند شعر ایرج جنتی عطایی و آهنگ بابک بیات در پیوند با جهان معنایی فیلم مسعود کیمیایی به فضای اجتماعی و سیاسی شکلگرفته روی خوش نشان نمیداد و در آن روزهای پرآرزو از فانوس ترانه روشن نیست و مشکوکم میگفت. سانسور و ممیزی کلام ترانههای نونفسِ آن روزگار، همزمان با خودِ اتفاق، کار خود را آغاز کرده بود، اما در آن هیاهو کسی متوجه این حضور همیشگی نبود…