کوچهی شهر دلم
دربارهی بحث بیتوجهماندهی اهمیت تلفیق «کلام» و «ملودی» در ساختار یک «ترانه» (2)
در پیوند با نوشتههای قبلیام دربارهی نبودِ دیدگاههای منتقدانه نزد مخاطبان ترانههای روز، چه بهتر که نمونههایی از این موارد را با هم سهیم شویم؛
در ترانهی نامدار کوچهی شهر دلم تلفیق نامناسب کلام و آهنگ چنان مشهود است که محبوبیت و معروفیت این ترانه را میتوان شاهدی بر همین بیتوجهی همگانی نسبت به ارزشهای ذاتی یک ترانه دانست:
چند خط اول کلام ترانه را بر اساس فرازهای ملودی ترانه مرور کنیم:
کوچهی شهر دلم/ از صدای پای تو/ خالیه نقش صد خاطره از روزای دور/ عابر این کوچهی خیالیه!
در تلفیق این کلمات با ملودی هم چنین برمیآید که نقش صد خاطره از روزهای دور یک حجم یا چیز خالیای است. پس از آن هم جملهی بیمعنی عابر این کوچهی خیالیه میآید.
در حالی که مسالهی سختی نیست که درک کنیم کلام این ترانه روی کاغذ در اصل چنین بوده؛
کوچهی شهر دلم، از صدای پای تو خالیه
نقش صد خاطره از روزای دور، عابر این کوچهی خیالیه
به نظر شما نتیجهی این چنین تلفیقی از کلام و ملودی، ترانهی ارزشمندی خواهد شد؟
البته که این ترانه در گذر زمان بسیار محبوب و خاطرهانگیز شده است، اما محبوبیت و خاطرهانگیزی نمیتواند مبنای ارزش هنری یک اثر باشد.
ترانهی کوچهی شهر دلم
کلامپرداز: حسین نجفیان
آهنگساز: کوروش یغمایی
خواننده: فریدون فروغی
سال۱۳۵۸