هشداری به خواب کارورزان موسیقی
بیتوجهی کارورزان موسیقی به فعالیتهای فرهنگی انجام شده در زمینهی امکان بازشناخت گذشتهی موسیقی ایران
دوستان! این نوشتهی من به هیچ وجه سویهای از تبلیغ و اطلاعرسانی ندارد.
چرا که بیاغراق، نه توهّم تاثیرگذاری روی دیگران دارم و نه آنکه این صفحه را دارای اعتباری برای این دسته فعالیتها.
ولی بیشک خوشحال و خرسند میشوم اگر این اعتراض من تلنگر و هشداری، حتی به یک نفر باشد.
من با کارورزان و هنرورزان بسیاری از عرصهی موسیقی آشناییهای دور و نزدیک دارم؛ همه در کار خود به دانش و مهارت و تخصص رسیده.
اما به غیر از چند نفر از دوستان، کمتر دیدهام که این عزیزان به شناخت و بازشناخت گذشتهی موسیقی فرهنگشان، تمایل و علاقهای داشته باشند، با اسامی کارورزان و هنرمندان و هنرورزان گذشتهی موسیقی و جایگاه و سبک و کارنامهشان به نسبت غریبهاند و حتی پدیدآورندگان برخی از مهمترین آثار موسیقیایی گذشتهی این فرهنگ را هم نمیشناسند.
مدام بر من سؤال بوده که آیا بیشناخت و دریافت و درک تاریخ و گذشتهی یک عرصهی هنری، میتوان در آن عرصه به نوجویی و نوآوری و در نهایت، هنرمندی رسید؟
یک نمونه؛ چرا برخی از آهنگسازان عرصهی ترانه، دست کم روند تاریخی همین گونه از موسیقی را در صدسال اخیر تاریخ معاصر – ولو در حد سرفصلگذاری برای آن – نمیشناسند؟
و…
حالا این گلهگذاری علی صمدپور برای من ملموس است.
ایشان را کامل میشناسم، چنان اهلِ دل و رها از موارد تبلیغیست که با دیدن و دستکشیدن به تنها یک تولید از مجموعهی تولیدات فرهنگیِ درجهی یک موسسهشان میشود به صراحت گفت اگر دنبال سودآوری است، راه را اشتباه آمده!
رویکرد او کمک به شناخت درست موسیقی است:
با رسانهی نویز، جدا از سرنوشتنگاری موجز از نامداران موسیقی، امروزِ موسیقی را معرفی، حلاجی و ارزیابی میکند، با خانهی هنر خرد چندین آلبوم تکنوازی را با عنوان احوالات شخصی منتشر کرده و با کارستانش،بنیاد پایور، اسناد موسیقیایی گذشتهی این عرصه را بازیابی و منتشر میکند.
اما شگفتانگیز است که پانصد و پنجاه نسخه از مجلدهای هنگام می و راز و نیاز (شامل پارتیتور و پارتهای این دو اثر، ساخته و پرداختهی فرامرز پایور) بعد از حدود دوماه هنوز به طور کامل خریداری نشده است.
سوال مهم است که در این میان چند درصد از موسیقیدانان و آهنگسازان نیازی به بازخوانی و بازشناخت کیفیت کار یکی از مهمترین چهرههای موسیقی ایران ندیدهاند؟